دشمنان جامعه ایرانی همواره برای سیطره یافتن بر منافع خویش در ایران، از هر ابزار و شیوه ای بهره جستند که ضمن تصاحب منابع ملی ایرانیان، آینده خویش را هم در کشور تضمین کنند. یکی از شیوه های غرب برای ماندگاری در ایران و ایجاد فضای مناسب برای حاکمیت خود در ایران، نفوذ علمی در نهادهایی نظیر مدارس، دانشگاه ها و... است؛ زیرا اعتقاد داشتند با تربیت نیروهای انسانی وابسته به غرب و ایجاد انحراف در آموزش و پرورش میتوانند منافع خود را در آینده تامین کنند.
به همین منظور با برنامهریزیهای مختلف فرهنگی و نفوذ در مدارس، تلاش کردند با دگردیسی در فرهنگ ایرانی-اسلامی و توسعه انسانهای وابسته به غرب، جای پای خود را در این مملکت مستحکم سازند. اسناد لانه جاسوسی آمریکا در ایران، مملو از مستنداتی است که نشان می دهد نفوذ فرهنگی در نهادهای علمی نظیر مدارس با برنامهریزی بلندمدت انجام شده است. در ادامه با استفاده از اسناد لانه جاسوسی به نمونههایی از تلاش امریکا برای نفوذ فرهنگی در مدارس ایران اشاره میشود.
بسترسازی برای ایجاد نفاق در مدارس
"جان گریوز" در روابط عمومی سفارت آمریکا در ایران طی گزارشی که به کشورش ارسال می کند تاکید میکند که یکی از سناریوهای تامین کننده منافع آمریکا در ایران، ایجاد نفاق در مدارس ایرانی است و درگیری میان دانش آموزان و کادر آموزشی مدارس زمینهساز یک نارضایتی عمومی در جامعه ایرانی خواهد شد.
وی مینویسد: «تحلیلی از اوضاع کنونی بکنم و کارهایی را که درشش ماه آینده در رابطه با افزودن منافع آمریکا در ایران می بایست انجام داد، بگویم... نفاق در مدارس بین محصلین و بین کادرهای مدارس و هر دو می تواند باعث بسته شدن مدارس برای مدت طولانی بشود و در نتیجه باعث نارضایتی عمومی گردد یا تبدیل به خشونت های افراطی بشود.»[1]
تلاش برای تغییر آرمانها و ارزشهای دینی
یکی دیگر از مصادیق نفوذ فرهنگی در مدارس ایران، تلاش برای تغییر ارزش ها و آرمانهای دانش آموزان به همراه دگردیسی در سبک زندگی و زیست عقیدتی و مذهبی آنها است.
آمریکا میکوشید در پرتو تلاشهای سفارتخانه خود و قراردادهای علمی و فرهنگی نهادهای وابسته به خود، فرهنگ غربی که متضاد با ارزش های دینی و اعتقادات ایرانیان بود را به مدارس ایرانی تحمیل کند که البته بنا به اعترافات خود اعضای سفارت آمریکا، بسیاری از تلاش های غرب به منظور تغییر ارزشهای دانش آموزان ایرانی، به دلیل درایت علمای دین در ایران، منجر به شکست شد: «انتقال و تبادلهای قراردادی با انستیتوها و مدارس مدرن ایرانی کار کمی در ایجاد ارتباط میان آمریکاییها و علما انجام می دهد. هزاران ایرانی در آمریکا یا اروپای غربی تحصیل کرده اند، اما وقتی که به ایران باز می گردند آرمانها و طرز زندگی آنها تأییدی بر نظرات و عقاید علماء در قبال ارزشها و مفاهیم غربی است. در اشتیاق آنها به جذب یک دیسیپلین و یا تکنولوژی خاص، دانشجویان ایرانی دیدگاهها و اطلاعات اندکی درباره اندیشه سنتی ایرانی در اختیار آمریکاییها می توانند بگذارند. مجذوبیت و یا اشتغال ذهن آنها به امور سیاسی زودرس و اطلاعات کم آنها از بدنه بزرگ اندیشه اسلامی، توانائی آنها را در وارد شدن به بحثهای معنی دار با معدود آمریکاییانی که برای کشف نهادها و قالبهای کلی خارجی (مثل روحانیت) آماده شده اند، کم می کند.»[2]
تلاش برای ترویج غربگرایی در مدارس
نمونه دیگر از شیوههای نفوذ غرب در مدارس ایرانی، حمایت از شاهان ایرانی برای غربی سازی محصلین مدارس بوده است. آنچنان که در اسناد لانه جاسوسی آمده است: «در زمان دو شاه پهلوی، غرب گرایی مشروعیت و مقامی کسب کرده بود و توانسته بود خاطرات گذشته اسلامی را از اذهان بسیاری از افرادی که به مدارس غربی شده می رفتند و یا تحصیلات عالیه خود را در خارج از کشور می گذرانیدند، عملاً بزداید. پس از کمال آتاتورک در ترکیه و بعد از جنگ جهانی دوم، شاهان پهلوی دائم در تلاش بودند که نهادهای اسلامی را به عنوان بقایای ارتجاعی گذشتهای که دیگر مناسب زمان حال نبوده مطرود است به مردم بشناسانند. برای اینکه این پیشگوییشان باور مردم شود، در این زمینه و جهت، گام هایی نیز برداشتند.... شاهان ایران سعی داشتند که ایران را به اجبار از طریق یک مرحله غربی شدن که شامل جدایی حکومت از مذهب باشد که در اروپا طی طریقی چند صد ساله داشت، بگذارنند.»[3]
البته در گزارش های دیگر نمایان است که علی رغم اجباری بودن روند غربی سازی مدارس و جامعه در دوران پهلوی، غرب و علی الخصوص آمریکا به شدت از روند مدرنیزاسیون ایران با تمرکز بر "تقلید فرهنگی از غرب" حمایت می کردند. به عنوان مثال، "ویلیام سولیوان"، آخرین سفیر آمریکا در ایران، در یکی از گزارش های خود اذعان می دارد که از گروه های غرب گرا در ایران به عنوان گروه های مترقی حمایت میکنند: «اگر هر گروه میانه رو و متمایل به غرب که به مبارزه علیه (ملاها) برخیزد، در مورد او به عنوان یک گروه (مترقی) با علاقه تمام تبلیغ خواهیم کرد.»[4]
از این رو، مدارس و دانشگاه های ایران در دوران پهلوی که متأثر و در واقع شعب مراکز عملی غرب بوده اند مروج و اشاعه دهنده فرهنگ و تمدن مادی مغرب زمین محسوب میشدند و همچنان که فرهنگ و تمدن غرب به لحاظ اخلاقی و انسانی رو به انحطاط میرفت٬ به تبع آن جوامعی نظیر ایران دوران پهلوی که دست پرورده به اصطلاح مراکز علوم و تمدن عصر جدید بودند نیز از فرهنگ اصیل جامعه خویش دور و سیر قهقرایی میپیمودند به طوری که غربزدگی به عنوان یک جریان عام تمامی ابعاد اجتماع را در بر گرفت و هر آنچه نشان از تمدن جدید غرب داشت از قبیل فرهنگ مصرفی، نظام پیچیده بوروکراتیک اداری، رفاه طلبی، پول پرستی، تجمل پرستی و... در جامعه حکم مبنا و معیار ارزشی را پیدا کرد. بدین گونه بود که غربزدگی با زیر بنای فلسفی و اعتقادی خاص خود، بیماری مزمن روشنفکران و تحصیلکرده های جامعه شد و در این میان تنها کسانی که متمسک به فرهنگ اصیل اسلامی موجود در متن جامعه و اسلام شناسان واقعی و متشرعین شدند، توانستند از گرداب سلطه فرهنگی غرب رهایی یابند.[5]
تلاش برای سازماندهی معلمین در راستای اهداف امریکا
یکی از استراتژیهای سفارت آمریکا در ایران برای تحصیل منافع غرب و علی الخصوص آمریکا در ایران، تلاش برای نفوذ در شبکه معلمان بوده است. به عنوان نمونه، سفیر آمریکا بارها با "محمد درخشش" ملاقات میکند و به دلیل ریاست وی بر کانون معلمین، تلاش می کند از جایگاه وی برای سازماندهی معلمین برای دست یابی به اهداف آمریکا بهره بگیرد.
در گزارش یکی از اعضای سفارت آمریکا در ایران آمده است: «چندی پیش چند شب پی درپی مشاور سیاسی با محمد درخشش، رئیس کانون معلمین ملاقات کرد. در این ملاقاتها تمام مسایل 17 سال گذشته مطرح شد. درخشش پس از شغل وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش)، دیگر پست دولتی نداشته... او رهبر کانونی است که 400000 معلم در سراسر کشور عضو آن هستند. درخشش از افراد نادری است که می تواند نوعی سازماندهی به وجود آورد. او اشاره کرده است که شدیداً علاقهمند است که خط سازشکارانهای را راه بیندازد.[6]
گزارش فوق نشان می دهد که اعضای سفارت آمریکا مترصد نزدیکی به شخصیتهایی بودهاند که در میان نهادهای علمی و معلمین مدارس شاخص باشند و از این طریق بتوانند در مسیر اهداف ترسیم شده خویش، رفتار معلمان را منطبق با سیاست های خود سازماندهی کنند.
تلاش برای از بین بردن روحیه ضدآمریکایی در بین معلمین و دانشآموزان
جلوگیری از حرکت ضدآمریکایی در ایران و ایجاد تفاهم و دوستی بین ایران و آمریکا و همچنین ایجاد وابستگی فرهنگی و سمپاشی نسبت به آمریکا در بین مردم و مقامات مملکتی هدفی است که آمریکا با طرحهای فرهنگی و سیاسی خود دنبال میکرده است و در یک مجموعه هماهنگ به پیشروی خود در انقلاب اسلامی ادامه می داده است. براساس اسناد لانه جاسوسی: «افرادی که روابط بین المللی آمریکا باید با آنها تماس بگیرد عبارتند از: ... معلمین و شاگردان. هیچ مؤسسهای و یا روشی قادر نیست که این احساسات (روحیه ضد آمریکایی) را تقلیل دهد، هر چند که نامطمئن و غیر واقعی باشند.»[7]
به عبارتی دیگر، اداره روابط بین المللی آمریکا مامور برقراری ارتباط با معلمین و دانش آموزان برای تغییر روحیه و گرایش فرهنگیان و دانشآموزان نسبت به آمریکا و سیاستهای فرهنگی این کشور بود. این ارتباط برای کاهش روحیه ضدآمریکایی در مدارس و سایر نهادهای علمی ایران به حدی برای آمریکا مهم بوده است که ماههای نزدیک به انقلاب اسلامی، کاهش معلمان آمریکایی در ایران را تهدیدی علیه منافع خود اعلام کرده و گزارش میدهند: «انستیتوهای آکادمیک ایران یک سال پیش از معلمان و مشاوران و محققان آمریکایی استفاده میکرد. اکنون بیش از چندتایی باقی نماندهاند و محیطهای دانشگاهی روی هم رفته در حال حاضر از آوردن استادان خارجی خودداری میکنند.»[8]
در بخشی از اسناد سفارت آمریکا میتوان دریافت که کارداران سفارت آمریکا اعتقاد داشتند نهادهای آموزشی ایران به شرط بهرهگیری از معلمان غربی یا غربی شده، میتوانند در ایجاد رابطه صلح آمیز بین ایران و آمریکا موثر باشند و از روحیه ضد آمریکایی مردم ایران نسبت به آمریکا بکاهند.
به عنوان مثال در یکی از گزارش های سفارت امریکا آمده است؛ «نهادهای دانشگاهی ایران یک سال قبل دارای عده زیادی آمریکایی بود که تدریس می کردند. آنها یا سمتهای مشاورداشتند یا سرگرم پژوهش بودند. از این تعداد مشتی بیش نماندهاند و محوطههای دانشگاه روی هم رفته فعلاً از وارد کردن مدرسین اجتناب می کنند. با خروج به مقیاس بزرگ کادرهای واجد شرایط چه ایرانی و چه آمریکایی این اوضاع ممکن است معکوس شود ولی بدون شک تا زمانی که حساسیتهای ضد بیگانه و به ویژه ضدآمریکایی ازحدت وشدت کاهش یافته باشد، این چنین نخواهد شد.»[9]
اهمیت اطلاعات معلمین مدارس ایران برای مأموران اطلاعات ملی امریکا
"دیوید. اچ. بلی" که مأمور اطلاعات ملّی آمریکا برای خاورمیانه بوده است در 13 آبان 1355 در طی گزارشی از سفارت آمریکا تاکید می کند که دانشجویان مبادلهای و معلمین آمریکایی که در ایران به فعالیت آموزشی در مدارس مشغول بودند، باید تخلیه اطلاعاتی شودند و به صورت متناوب توسط ماموران سیاسی در مورد مسائل مدارس و آموزش عمومی شان پرسش هایی انجام شود تا دامنه اطلاعاتی آمریکا از وضعیت مدارس و دانشگاه های ایران ارتقاء یابد.
"دیوید. اچ. بلی" مینویسد:«دانشجویان مبادله ای، معلمین، مبلغین مذهبی و غیره که برای مدتی در ایران زندگی می کنند، بایستی که به طورمتناوب بر یک اساس برگزیده (منتخب) درباره اطلاعاتی که از طریق فعالیتهای عادیشان کسب می کنند، مورد سؤال و پرسش قرارگیرند.»[10] برای کسب اطلاعات، سفارت آمریکا تلاش می کرد تا شخصیت های با نفوذ در نهادهای آموزشی و پرورشی کشور را شناسایی کند و از این طریق، اطلاعات مورد نیاز خود را به دست آورد. به عنوان مثال در یکی از گزارش های سفارت آمریکا در خصوص یکی از اعضای آموزش و پرورش ایران آمده است؛ «دکترامیر بیرجندی از وزارت آموزش و پرورش، منبع خیلی عالی برای کسب اطلاعات در مورد وضع آموزش به طورعمومی در ایران است.»[11]
تلاش برای تغییر فرهنگ و سبک زندگی مردم با ترویج زبان انگلیسی در مدارس ایران
آمریکاییها بر بهرهبرداری ابزاری از زبان انگلیسی برای پیشبرد اهدافشان اذعان دارند. یکی از مهمترین اسنادی که استفاده جهتدار از زبان انگلیسی را نشان میدهد "سند راهبرد امنیت ملی امریکا در سال 2010" است. در این سند، لزوم توجه به آموزش زبان انگلیسی و بهرهبرداری از آن برای گسترش قدرت امریکا مورد تأکید قرار گرفته است:"گسترش زبان انگليسي و نفوذ فرهنگ امريكا از اولويتهای اصلي و بزرگ امريكاييها در سفر، كار و مذاكره با كشورهاي خارجي است. ما بايد مهارتهايي را توسعه دهيم كه به ما كمك ميكند تا در اقتصاد پويا و متنوع جهاني موفق باشيم. ما از برنامههايي حمايت خواهيم كرد كه منافع و رهبري ما را در زبانهاي خارجي و امور درون فرهنگي ترويج ميدهند. "
"تری لوکاچ" به عنوان یک متفکر نظامی امریکایی، زبان انگلیسی را آخرین سلاح زرادخانه امریکا در قرن بیست و یکم معرفی میکند. "توماس مولُوي" پس از حدود 40 سال فعالیت در مراكز آموزش زبان انگليسي وزارت دفاع امريكا در آستانه بازنشستگي به مسئولان امریکا میگوید: زبان انگليسي از قدرت بسيار عظيمي براي ايجاد نفوذ در ديگران برخوردار است. وی به سياستگذاران امريكايي یادآور میشود که با توجه به اهميت زبان انگليسي، منطق حكم ميكند كه امريكا در تدوين سياست قدرت نرم خود، آموزش زبان انگليسي را در اولويت قرار دهد. او عقیده دارد که آموزش زبان انگلیسی در کشورهای دیگر راه بسیار ارزان و حتی سودآوری برای گسترش قدرت نرم امریکا است. او بر این نکته تأکید دارد که این والدین زبانآموزان هستند که به میل خود و با صرف پول در آموزشگاهها به یادگیری زبان انگلیسی به وسیله فرزندان خود اقدام میکنند و از این راه فرهنگ امریکایی و قدرت نرم آن را در میان زبانآموزان افزایش میدهند.[12]
در همین راستا، یکی از برنامه های سفارت آمریکا در ایران، گسترش زبان انگلیسی در مدارس و جامعه ایرانی بود. به عنوان مثال در یکی از گزارش های آژانس ارتباطات بین المللی آمریکا در سال 1358 آمده است: «به رغم این مشکلات فرصتهای مناسبی حاصل شده است که ما قادریم از آنها بدون توجه به کمبود منابع اطلاعاتی خود استفاده کنیم: حساب بانکی مدرسه بین المللی شیراز به ما واگذار شد. در اثر تلاشهای استاندار شیراز، ساختمان مدرسه در اختیار ما قرار گرفت. گردانندگان مدرسه دوباره تعیین شده اند و طرحهایی برای شروع آموزش زبان انگلیسی آغاز گشته است. نسخه های ترجمه شده قانون اساسی آمریکا دراختیار آنها قرار گرفت که به عنوان یک سند مفید در مرحله تصویب قانون اساسی ایران مورد استفاده قرار گیرد. نشرهایی در مورد ازسرگیری مجدد خدمات کنسولی که در اختیار ابواب ارتباط جمعی قرار گرفت و به نوبه خود بی نظمی و شایعات زشت وعدم تفاهمات را کاهش داده و در نتیجه به نفع ما تمام شد.»[13]
موضوع آموزش زبان به حدی برای آمریکا اهمیت دارد که حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در تحلیل های اعضای سفارت آمریکا، از علاقه افراد به آموزش زبان انگلیسی صحبت به میان می آید. به عنوان مثال در یکی از گزارش ها آمده است: «علاقه به آموختن زبانهای خارجی و به ویژه انگلیسی همچنان در سطح بالا قرار گرفته است و تعداد زیادی از دانشجویان ایران گرایش به آموزش و پرورش غربی و آمریکایی دارند.»[14] سفارت آمریکا، یکی از مزایای ترویج زبان انگلیسی را، آماده شدن محصلان برای فراگرفتن آموزش های غربی و حضور در آمریکا برای آموزش و ادامه تحصیل مبتنی بر اهداف آمریکا می داند: «با وزارت علوم دولت ایران همکاری کنید تا جوانان ایرانی بیشتری برای تحصیل در آمریکا آماده شوند و به عمل آیند. موقعیتهای محصلین ایرانی را که در پی تحصیل در آمریکا می باشند در موارد مناسب ارزیابی کرده و مشورت و تعلیم انگلیسی قبل از عزیمت را زیاد کنید.»[15]
فعالیتهای گسترده انجمن فرهنگی ایران و آمریکا در نهادهای آموزشی ایران
انجمن فرهنگی ایران و آمریکا صرفاً و به طور يك طرفه ناقل فرهنگ غرب به ايران بود. از جمله فعاليت هاي اين انجمن، ميتوان آموزش زبان انگليسي و نيز آموزش فرهنگ، تاريخ و تحولات اجتماعي جامعه معاصر امريكا را برشمرد كه توسط استادان زن به ايرانيان آموزش داده ميشد. در كلاسهاي انجمن، باب گفتوگو ميان استاد و دانشجو باز بود و از مسائل خانوادگي گرفته تا رويدادهاي جامعه و چگونگي روابط انساني در جامعه نوين امريكا بحث ميشد.
تبادل دانشجو ميان ايران و امريكا، توسط انجمن صورت ميگرفت و دانشجويان امريكايي، تعطيلات تابستاني خود را با خانوادههاي ايراني سپري میکردند. از ديگر فعاليت هاي هدفدار انجمن فرهنگي ايران و امريكا در جامعه ايران، ميتوان مواردی از این قبیل را برشمرد: نمايش فيلم هايي كه در آن، فرهنگ و تمدن امريكا، رشد و رونق هنر، صنعت، تكنيك، دانش، آزاديهاي اجتماعي، دانشگاهها، رشد سياسي، جامعه مدني، وضعیت زنان و كودكان، منابع طبيعي و زيباييهاي محيط زيست امريكا نشان داده ميشد. برپایی نمايشگاههاي مختلف درباره هنر، ادبيات، موسيقي، سنن امريكايي، كنسرت پيانيست هاي معروف، برگزاري جشن روز پيدايش و روزهاي مقدس در آيين مسيحيت، سخنراني در مورد شعر، ادب، روزنامهنگاري؛ و نيز سخنرانيهاي متعدد با حضور اساتيد دانشگاههاي امريكا در مواردي چون انسانشناسي، فلسفه و فرهنگ امريكايي، شعر، تاريخ و جغرافيا و امور آموزشي و فرهنگي نیز از دیگر برنامهها بود.
امريكاييان از طريق ارتباط با تودههاي شهري و روستايي ايران، از حركتهاي سياسي مذهبي مردم مسلمان اطلاع حاصل ميكردند و بهتدريج به اعمال نفوذ در فرهنگ ايرانی-اسلامی ميپرداختند. در واقع "انجمن فرهنگي ايران و امريكا" يكي از بازوهاي قوي جاسوسي امريكا در ايران محسوب ميشد و مطمئنا بسياري از اعضا و ادارهكنندگان آن، ماموران كار آزموده سيا بودند.[16] این انجمن ادعای فعالیت های درخشان علمی در ایران را داشت؛ «انجمن ایران و آمریکا مدعی است که یک برنامه درخشان علمی را در پیش گرفته است.»[17]
در بخشی دیگر از اسناد لانه جاسوسی در خصوص فعالیت های این انجمن فرهنگ در تقویت رابطه ایران و آمریکا از طریق فعالیت های آموزشی آمده است: «یکی از مهمترین پیوندهای ارتباطی نهادی ما با ایرانیان چه در تهران و چه در شهرستانها در قبل از انقلاب، مرکزی به نام انجمن ایران و آمریکا بوده است. در اصفهان و تهران این دو مرکز ازخشونت انقلاب آسیب ندیده بیرون آمده است (شاید این امر تعمدی نیز باشد) و تدریس زبان انگلیسی و فعالیت کتابخانهای از سر گرفته شده است (کتابخانه آژانس ارتباطات بین المللی آمریکا در تهران واقع شده است)... ما امیدواریم که دولت بتواند بازگشت آن را به زودی عملی سازد و تدریس انگلیسی در آنجا نیز از سرگرفته شود. ما معتقدیم که ادامه این نهادها در یک چنین دوران پر تشنجی در روابط ایران و آمریکا بسیار اهمیت دارد. این نهادها با توجه به لزوم انتقال دفاتر آژانس ارتباطات بین المللی ایالات متحده به محوطه های امن دفتر سفارت اهمیت بیشتری پیدا می کند. اکنون تنها پنجره های ما برای شنوندگان و مخاطبان ایرانی باز است.»[18]
با بررسی اسناد لانه جاسوسی مشخص میشود که آمریکا از همه ابزارهایش برای نفوذ فرهنگی در مدارس ایران بهره جست زیرا اعتقاد داشت با تربیت و پرورش شخصیت هایی که در آینده میتوانند در ایران به پست و مقامی برسند، میتوانند آینده منافع خود را تضمین کرده و افرادی را رشد دهند که مترصد ارتباط با آمریکا و ارزش های سیاسی و فرهنگی این کشور باشند.
به همین منظور از هیچ تلاشی در راستای نفوذ در مدارس ایران دریغ نکرد و سعی داشت از این طریق به اهداف از قبیل: تغییر ارزشها و آرمانهای اسلامی و ایرانی، دگردیسی در سبک زندگی ایرانیان، ترویج زبان انگلیسی، سازماندهی معلمین در راستای اهداف خویش، از بین بردن روحیه ضدآمریکایی در دانش آموزان و ... دست یابد.
------------------------------------------
پینوشتها:
1- مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص63.
2- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص225.
3- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، صص687-686.
4- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص73.
5- اسناد لانه جاسوسی، جلد دوم، ص588.
6- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص28.
7- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص111.
8- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص213.
9- اسناد لانه جاسوسی، جلد دوم، ص243.
10- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص438.
11- اسناد لانه جاسوسی، جلد دوم، ص380.
12- قدرت حاجی رستملو، «آموزش زبان انگلیسی به مثابه ابزار نفوذ فرهنگی»، فصلنامه عملیات روانی، سال یازدهم، شماره ۴۲، بهار-تابستان ۱۳۹۴.
13- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص112.
14- اسناد لانه جاسوسی، جلد دوم، ص241.
15- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص23.
16- اصغر حیدری، «انجمن فرهنگي ايران و آمريكا با چه هدفي تشكيل شد؟ در خيانت آرتور اپهام پوپ آمريكايي به ميراث فرهنگي ايران»، روزنامه کیهان، بیست و پنجم تیر، 1393، ص6.
17- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص749.
18- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص243.
------------------------------------------
منبع: مرکز اسنادانقلاب اسلامی
گردآوری: سیدمحمدجواد قربی